بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
اطلاع دقیقی از دورههای آغازین زندگی ایشان در دست نیست. میثم، فرزند یحیی و از اهالی سرزمین «نهروان» بود که منطقهای میان عراق و ایران است؛ از این رو برخی وی را ایرانی دانستهاند. او در جریان گسترش اسلام به این مناطق به اسارت مسلمانان در آمد و از اینجا بود که فصل جدیدی در زندگی وی آغاز شد.1
میثم تمار، علاوه بر آنکه خود، شیعه ای وفادار و خالص بود، خاندانش نیز این خصلت را از پدر به ارث برده بودند. او شش پسر به نامهای عمران، شعیب، صالح، محمد، حمزه و علی داشت که اکثر آنها از اصحاب ائمه طاهرین علیهم السلام بودند و روایاتی را از ایشان نقل کردهاند.2
او همسر شجاعی داشت که در راه اسلام، بسیار ثابت قدم و استوار بود، از دلاوریهای او اینکه در آن هنگام که جنازه های حضرت مسلم، هانی و حنظله بن مرّه علیهم السلام را به دستور ابن زیاد، بدون غسل و کفن در میدان کناسه کوفه انداخته بودند و کسی جرأت نداشت آنها را به خاک بسپارد. همسر میثم تمّار، تصمیم گرفت این کار را انجام دهد. در دل شب، این بانو با کمال مخفی کاری، جنازهها را به خانه خود منتقل کرد. سپس آنها را دور از چشم دژخیمان ابن زیاد، کنار مسجد اعظم کوفه برد و به خاک سپرد و هیچکس جز همسر هانی بن عروه -که همسایهاش بود- از این ماجرا مطّلع نشد.3
لقب تمّار را به این علت به او دادهاند که در کوفه، خرما فروشی می کرد و برخی شغل پدری او را خرما فروشی دانسته و به این سبب او را تمّار گفتهاند.4
وقت وصال
تاریخ زندگانی اهلبیت علیهم السلام مملوّ از آزاد نمودن انسانهایی بوده که بردگی را از پدران خود به ارث برده و آن را از دوران جاهلیت یادگار داشتهاند؛ اما اهلبیت علیهم السلام با این فرهنگ غلط، مبارزه عملی می کردند و به بهانههای مختلف، انسانها را از بردگی نجات می دادند و چه بسا این آزادی سرآغاز دلدادگی آنان به آن بزرگواران بود. از نمونههای این آزادگان، میثم تمّار است.
او ابتدا غلام زنی از طایفه بنی اسد بود که امیرمؤمنان علیه السلام او را از آن زن خرید و در راه خدا آزاد کرد. آن حضرت به میثم فرمود: نام تو چیست؟ گفت: سالم. فرمود: اما پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله به من خبر داده که پدرت در عجم، نام تو را میثم نهاد؟! عرض کرد: خدای متعال و رسولش صلی الله علیه و آله و امیرمؤمنان علیه السلام درست فرمودند. سپس فرمود: «به همان نام باز گرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله تو را بدان نام یاد می کرد». بعد از این، جناب میثم به همان نام بازگشت و کنیه خود را ابوسالم قرار داد5 و از اینجا بود که میثم تمّار، معشوق حقیقی خود را یافت و دیگر از او جدا نشد
اما آن اکسیری که میثم بَرده را، میثم تمّار معروف کرد، دوستی و محبت حضرت علی علیه السلام بود؛ همان گوهری که آثار شگفت انگیزی دارد. در این باره روایاتی آمده است که برای نمونه به روایت ذیل توجه بفرمایید:
یا علی، اگر مردم به اندازه اهل آسمانها تو را دوست میداشتند خدای متعال آتش جهنم را خلق نمی کرد.6
22 ذی الحجه شهادت میثم تمار(رحمه الله)تسلیت باد
1. آشنایی با اسوهها (میثم تمّار)، جواد محدثی
2. نفس المهموم، شیخ عباس قمی، ترجمه شعرانی، قم، انتشارات هجرت، 1381ش، ص 106.1
3. داستان دوستان، محمد محمدی اشتهاردی،ج 5، ص7
4. آشنایی با اسوهها (میثم تمّار)
5. بحارالأنوار، ج 34، ص302، در برخی از نقلها اینگونه آمده است: و کنّاه ابوسالم؛ یعنی امیرالمؤمنین علیه السلام به او کنیه ابوسالم داد.
6. همان، ج 22، ص 318،. یا عَلِی لَوْ أحَبَّک أهْلُ الْأرْضِ کمَحَبَّهِ أهْلِ السَّمَاءِ لَک لَمَا عُذِّبَ أحَدٌ بِالنَّارِ.